معرفي روش هاي ارزش گذاري استارتاپ ها
1.روش ارزشگذاري تجميع عوامل ريسك (Risk factor summation method)
روش تجميع عوامل ريسك كه براي اولين بار توسط گروه سرمايهگذاري Ohio TechAngels معرفي شد روشي نسبي براي ارزشگذاري استارتاپهاست. در اين روش استارتاپ بر اساس 11 عامل ريسك بررسي ميشود به طوري كه هر چه ريسكهاي استارتاپ بيشتر باشد، ارزش آن كمتر خواهد بود. اين عوامل ريسك به صورت زير است:
- ريسك مديريتي
- ريسك اقتصادي
- ريسك قانوني
- ريسك اندازه بازار
- ريسك نمونه اوليه محصول
- ريسك خروج سرمايهگذار
- ريسك شدت رقابت
- ريسك مقياسپذيري
- ريسك مدل درآمدي
- ريسك وجود نمونههاي مشابه خارجي
در اين روش ميتوان با توجه به شرايط هر استارتاپ، ريسكهاي ديگري را نيز در ارزشگذاري دخيل نمود. در اين روش بر اساس اين كه عامل ريسك اثر منفي يا مثبتي بر عملكرد آينده استارتاپ داشته باشد، امتيازي بين منهاي 2 تا 2 به آن اطلاق ميشود. براي مثال يك استارتاپ ميتواند در ريسك مديريتي امتياز مثبت 2، در ريسك خروج سرمايهگذار امتياز منهاي يك و در ريسك مدل درآمدي امتياز صفر كسب كند.
در پايان مجموع امتيازات تمام عوامل با هم جمع شده و عدد نهايي در 250 هزار دلار ضرب ميشود. سپس براي محاسبه ارزش پيش از جذب سرمايه اين استارتاپ، رقم به دست آمده با ميانگين ارزش پيش از جذب سرمايه استارتاپهاي فعال در اين مرحله جمع ميشود. البته براي استفاده از اين روش در كشور ايران بايد ارقام مورد استفاده را تعديل سازي كرد.
كاربرد
روش تجميع عوامل ريسك نيز مشابه با روشهاي كارت امتيازدهي و ديو بركس بر اساس مقايسه و تجربه انجام ميگيرد. به همين دليل از اين روش براي ارزشگذاري استارتاپهايي كه در مراحل اوليه و پيش از درآمدزايي قرار دارند استفاده ميشود.
مزايا
مزيت اصلي روش ارزشگذاري تجميع عوامل ريسك، در نظر گرفتن ريسكهاي مهم كسب و كار در تعيين ارزش يك استارتاپ است. به همين دليل همواره به سرمايهگذاران توصيه ميشود كه اين روش حتماً جزو روش هاي ارزش گذاري استارتاپ ها در مراحل اوليه باشد.
معايب
مشابه با روشهاي كارت امتيازدهي و ديو بركس، وابستگي اين روش به درك و تجربه تيم ارزشگذاري موجب ميشود كه دقت اين روش براي تعيين ارزش استارتاپ پايين باشد.
2. روش ارزشگذاري همنوايي (Conformity method)
نسبت به ساير روش هاي ارزش گذاري استارتاپ ها، روش ارزشگذاري همنوايي بيش از آن كه روشي براي تعيين ارزش استارتاپ باشد، يك استراتژي براي سرمايهگذاري در استارتاپهايي است كه در مراحل بذر و اوليه قرار دارند. در اين روش ارزش تمام استارتاپها يكسان فرض ميشود و در ازاي دريافت درصد ثابتي از سهام (براي مثال 10%)، سرمايه ثابتي (براي مثال 100 ميليون تومان) به آنها اعطا ميشود. بنابراين استارتاپها در اين شرايط فقط ميتوانند پيشنهاد سرمايهگذاران را قبول يا رد كنند.
كاربرد
روش ارزشگذاري همنوايي بيشتر توسط شتابدهندهها و سرمايهگذاران فرشتهاي كه استارتاپهاي زيادي براي جذب سرمايه به آنها مراجعه ميكنند استفاده ميشود. با توجه به پر هزينه و زمانبر بودن فرآيند بررسي و غربالگري تمام استارتاپها، شتابدهندهها براي كاهش هزينههاي خود پيشنهاد ثابتي به تمام استارتاپها ارائه ميكنند، با اين اميد كه از ميان استارتاپهاي موجود، چند نمونه موفق به صورت تصادفي پديد آيد.
با توجه به تراكم پايين استارتاپها براي مراجعه به شتابدهندهها در كشور ايران و همچنين عدم وجود شتابدهندههايي با سرمايه زياد، اين روش كاربرد زيادي در ايران نخواهد داشت.
مزايا
مزيت اصلي ارزشگذاري با روش همنوايي براي سرمايهگذاران است، چرا كه در عمل هيچ زمان يا هزينهاي را صرف ارزشگذاري استارتاپ نميكنند. با توجه به اين كه پيشنهاد ثابتي به تمام استارتاپها ارائه ميشود، امكان تغيير بندهاي قرارداد بين سرمايهگذار و استارتاپ وجود نخواهد داشت كه اين مسئله موجب صرفهجويي در زمان سرمايهگذار خواهد شد.
معايب
روش همنوايي به هيچ وجه ارزش درستي از استارتاپها ارائه نميدهد. در اين روش ارزش تمام استارتاپها يكسان فرض ميشود، به همين دليل كاربرد اين روش بسيار محدود است، به خصوص در ايران كه نسبت به كشورهاي خارجي تقاضاي استارتاپها براي جذب سرمايه از شتابدهندهها و نيز سرمايه در دسترس شتابدهندهها كمتر است.
3. روش ارزشگذاري سرمايهگذار خطرپذير (VC method)
در اين روش ارزش پس از جذب سرمايه استارتاپ برابر خواهد بود با ارزش نهايي يا ارزش خروج (Terminal Value) استارتاپ، تقسيم بر بازده مورد انتظار سرمايهگذار. همانطور كه مشاهده ميشود، ارزش استارتاپ در اين روش به بازده مورد انتظار سرمايهگذار وابسته است، به همين دليل اين روش با عنوان سرمايهگذار خطرپذير نامگذاري شده است. براي يافتن ارزش نهايي استارتاپ ميتوان از اطلاعات شركتهاي بورسي، معاملات ادغام و تمليك شركتهاي مشابه يا عرضه اوليههاي اخير استارتاپهاي مشابه كمك گرفت.
بازده مورد انتظار سرمايهگذار نيز بر اساس افق سرمايهگذاري، شرايط اقتصادي هر كشور و انتظار سرمايهگذار تعيين ميشود. با توجه به اين كه بازده مورد انتظار سرمايهگذاران خطرپذير در مقايسه با نرخ بهره بدون ريسك بسيار بيشتر است، در اين فرمول به جاي استفاده از درصد، از رقمي استفاده ميكنند كه نشان دهنده چند برابر شدن سرمايه اوليه است. براي مثال بازده مورد انتظار سرمايهگذار در افق 5 ساله ميتواند برابر با 70 باشد، بدين معني كه سرمايهگذاري 100 ميليون تومان پس از 5 سال به 7 ميليارد تومان تبديل خواهد شد.
كاربرد
روش ارزشگذاري سرمايهگذار خطرپذير براي استارتاپهاي مرحله مياني و پاياني كه در آستانه درآمدزايي هستند و يا مدت زمان زيادي از درآمدزايي آنان نگذشته است كاربرد دارد، چرا كه در اين روش نيازمند تخمين ارزش خروج استارتاپ هستيم. به كمك اين روش ارزش پس از جذب سرمايه استارتاپ سهام محاسبه ميشود. برخي صندوقهاي سرمايهگذاري كه بيش از 5 سال از فعاليتشان ميگذرد نيز براي مديريت سبد سرمايهگذاري خود از روش ارزشگذاري سرمايهگذار خطرپذير استفاده ميكنند.
مزايا
در صورتي كه نمونههاي مشابه استارتاپ مورد ارزشگذاري براي تخمين ارزش نهايي آن موجود باشند و همچنين بازده مورد انتظار سرمايهگذار نيز مشخص باشد، روش ارزشگذاري سرمايهگذار خطرپذير در مقايسه با ساير روش هاي ارزش گذاري استارتاپ ها، روشي ساده و سريع براي تعيين ارزش استارتاپ خواهد بود.
معايب
ارزشگذاري استارتاپ به كمك روش سرمايهگذار خطرپذير نيازمند اتكا به پيشبينيهاي درآمد و رشد آتي استارتاپ است. با توجه به ريسكهاي موجود براي استارتاپها، پيشبيني عملكرد مالي آن در آينده دشوار و همراه با خطاست. همچنين تعيين بازده مورد انتظار سرمايهگذاران امري كيفي است و روشي كمّي براي محاسبه آن وجود ندارد. اين دو عامل موجب ميشود كه روش ارزشگذاري سرمايهگذار خطرپذير روشي دقيق براي محاسبه ارزش استارتاپ نباشد.
4. روش ارزشگذاري نمونهكاوي تحليلي (Analytical benchmarking method)
در روش نمونهكاوي تحليلي كه روشي نسبي و مقايسهاي است، براي ارزشگذاري، هر استارتاپ را با نمونههاي مشابه بينالمللي آن كه عدد ارزشگذاري قابل اتكايي از انها اعلام شده است، مقايسه ميكنند. در اين روش پس از يافتن استارتاپ مرجع كه بايستي از نظر مدل كسب و كار و ارزشهاي پيشنهادي شبيه استارتاپ مورد ارزشگذاري باشد، دو استارتاپ را از نظر عوامل مختلف با يكديگر مقايسه ميكنيم.
براي آن كه ارزش درستي از استارتاپ مبدأ به دست آيد بايد عوامل مقايسه را تعديل سازي كرد. براي مثال چون استارتاپ مرجع در كشور ديگري فعاليت ميكند، بايد عواملي نظير اندازه بازار، مرحله توسعه استارتاپ، جمعيت، سرانه توليد ناخالص داخلي و … را با استارتاپ مبدأ مقايسه كرده و با ضرب نسبت هر يك از اين عوامل در ميزان ارزشگذاري استارتاپ مرجع، ميتوان ارزش استارتاپ مبدأ را تخمين زد.
كاربرد
كاربرد روش نمونهكاوي تحليلي براي ارزشگذاري استارتاپهايي است كه در مراحل مياني يا پاياني فعاليت ميكنند، چرا كه يافتن اطلاعات استارتاپهاي مرجع فعال در مراحل آغازين دشوار است.
مزايا
در صورتي كه بتوان استارتاپي مشابه با استارتاپ مبدأ پيدا كرد، به كمك روش ارزشگذاري نمونهكاوي تحليلي ميتوان به سرعت و با ضرب چند نسبت در يكديگر تخميني از ارزش استارتاپ را به دست آورد. بنابراين روش نمونهكاوي تحليلي روشي كم دردسر و سريع براي ارزشگذاري استارتاپهاي مراحل مياني و پاياني است.
معايب
يافتن استارتاپ هاي مشابهي كه اطلاعات مربوط به ارزشگذاري آنها موجود باشد، امري دشوار است. از طرفي هر چه تعداد عوامل تعديل را در اين روش افزايش دهيم، نميتوان تمام شرايط و جنبههاي مختلف كسب و كار استارتاپ مبدأ و مرجع را با يكديگر تطبيق داد. بنابراين از روش ارزشگذاري نمونهكاوي تحليلي عموماً براي ارزيابي صحت نتيجه به دست آمده از ساير روش هاي ارزش گذاري استارتاپ ها استفاده ميشود.
منبع:
برچسب: ارزش گذاري استارتاپ،